آن مرغ که پر زند به بام و در دوست
خواهد که دهد سر به دم خنجر دوست
پرواز بیکرانه کشتیها
در ارتفاع ابر تماشاییست
بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانۀ دیگر بگیریم
بیا به خانۀ آلالهها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
کس راز حیات او نداند گفتن
بایست زبان به کام خود بنهفتن