به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است