غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید