سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود