ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين