این شعر را سخت است از دفتر بخوانیم
باید که از چشمان یکدیگر بخوانیم
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
تبر بردار «ابراهیم»! در این عصر ظلمانی
بیا تا باز این بتهای سنگی را بلرزانی
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست
خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد؛ اینبار با سنگ آمده هابیل