در مشت خاک ریشۀ شمشاد میدود
همچون نسیم در قفس آزاد میدود
عاشق شدهست دانه به دانه هزار بار
دلخون و سینهچاک و برافروخته «انار»
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشۀ می در بغل شکست