پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد