پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم