چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو