روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
از خدا آمدهام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کربوبلا برگردم
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست