غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو