خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید