نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده