مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما