ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما