باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما