غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما