آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را