خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست