سرچشمۀ فیض، روح ربانی تو
دریای فتوت، دل طوفانی تو
پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت
با زخم نشان سرفرازی نگرفت
شوریده سری که شرح ایمان میکرد
هفتاد و دو فصلِ سرخ عنوان میکرد
عالم همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان