درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی