گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند