عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی