میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
گوش بسپار که از مرگ خبر میآید
خبر از مرگ چنین تازه و تر میآید
با هیچکس در زندگی جز درد همپا نیستم
بیدرد تنها میشوم، با درد تنها نیستم
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی