ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده