ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست