لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده