گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد