چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
آن صبح سراسر هیجان گفت اذان را
انگار که میدید نماز پس از آن را
صدای پای شما... نه، صدای بال میآید
کسی فراتر از امکان و احتمال میآید
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
گاهی از کوچههای مدینه یک صدای قدیمی میآید
بین فرزند و مادر نشان از گفتگویی صمیمی میآید!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست