تابید بر زمین
نوری از آسمان
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود