خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است