دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد