ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی