ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند