شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست