به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست
در کوه و در درخت، شکوه قیام توست
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود