شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش