چقدر این روزهای سرد سخت است
و پیدا کردن همدرد سخت است
سپیداران نشانی سرخ دارند
همیشه آرمانی سرخ دارند
ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند
لبتشنه، پس از دعوت و بیعت نکشند
آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
بیتابتر از جانِ پریشان در تب
بیخوابتر از گردش هذیان بر لب
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده