عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست