ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست