ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی