موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی