بر نبض این گهواره نظم کهکشان بستهست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بستهست
صحبت از دستی که رزق خلق را میداد شد
هر کجا شد حرف از آن بانو به نیکی یاد شد
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی