شب تا به سحر نماز میخواند علی
با دیدۀ تر، نماز میخواند علی
به بام بر شدهام از سپیدۀ تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریدۀ تو بگویم
بهار، سفرۀ سبزیست از سیادت تو
شب تولّد هستیست یا ولادت تو؟
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام