چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
به بام بر شدهام از سپیدۀ تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریدۀ تو بگویم
بهار، سفرۀ سبزیست از سیادت تو
شب تولّد هستیست یا ولادت تو؟
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست