ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام