با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
مانند گردنبند دورِ گردن دختر
مرگ اين چنين زيباست، از اين نيز زيباتر
لختی بیا به سایهٔ این نخلها رباب!
سخت است بیقرار نشستن در آفتاب!
نسیم صبح بگو چشمهٔ گلاب كجاست
صفای آینه و روشنای آب كجاست
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست
در سینهٔ آیینه، جز آیین صفا نیست
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود