بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود