روزی که عطش به جان گلها افتاد
از جوش و خروش خویش، دریا افتاد
تو با آن خستهحالی برنگشتی
دگر از آن حوالی برنگشتی
بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
دریا بدون ماه تلاطم نمیکند
تا نور توست، راه کسی گم نمیکند
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود